کد مطلب:68877 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213
رودها با یكدگر پیوست كم كم سیل شد هدیه جبریل بود «الیوم اَكمَلْتُ لَكُم» با وجود فیض «اَتْمَمتُ عَلَیكم نعمَتی» بر سر دست نبی هركس علی را دید گفت بر لبش گلواژه ی «مَنْ كُنْتُ مَولا» تا نشست «بركه ی خورشید» در تاریخ نامی آشناست گر چه در آن لحظه ی شیرین كسی باور نداشت باغبان وحی می دانست از روز نخست دیده ها در حسرت یك قطره از آن چشمه ماند دل درون سینه ها در تاب و تب بود ای دریغ [صفحه 183]
جلوه گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
ریخت از خم ولایت می به مینا در غدیر
موج می زد سیل مردم مثل دریا در غدیر
وحی آمد در مبارك باد مولی در غدیر
از نزول وحی غوغا بود غوغا در غدیر
آفتاب و ماه زیبا بود زیبا در غدیر
گلبن پاك ولایت شد شكوفا در غدیر
شیعه جوشیده ست از آن تاریخ آنجا در غدیر
می توان انكار دریا كرد حتی در غدیر
عمر كوتاهی ست در لبخند گلها در غدیر
این زلال معرفت خشكید آیا در غدیر؟
كس نمی داند چه حالی داشت زهرا در غدیر
صفحه 183.